به گزارش یار خراسانی، بدون شک نام کندر بزرگ بر تارک تاریخ ترشیز کهن از جایگاه ویژهای برخوردار است. شاید نتوان با نگارش چند سطر بهگونهای شایسته این کهن دیار را معرفی کرد اما بقول شاعر آب دریا را اگر نتوان کشید @ هم بهقدر تشنگی باید چشید… به استناد همین بیت بر خود وظیفه میدانم بهاختصار به فرازهایی از تاریخ و آدابورسوم کندر اشارهای گذرا داشته باشم… شاید بتوان زرین برگ کتاب پرافتخار تاریخ کندر را معطر بودن خاکش به قدوم مبارک امام رضا (ع) دانست.
مورخین بر این باورند که کندر به مناسبت آبادانی و امنیت و مسیر کال ششطراز به ریوش به علت وجود آب فراوان و گوارا مسیر عزیمت امام رضا (ع) به روستای تولا و سپس نیشابور بوده است که این خود دلیل محکم بر مقدس بودن خاک و اعتبار و پیشینه درخشان این سرزمین است.
بسیاری از تاریخنگاران وجهتسمیه ترشیز کهن را کندر (مرکز ششطراز) میدانند و بر این باورند که نام قدیم کاشمر یعنی طرثیث از طرازشیش یا ترشیز از کلمه ترازشیش گرفته شده است و این خود بهروشنی گویای قدمت این سرزمین است.
از دیگر افتخارات کندر میتوان به شخصیتهای برجسته این خاک زرخیز همچون عمیدالملک کندری اشاره کرد که هرچند دسیسه حسودان و بدخواهان به او مجال خدمت بیشتر نداد اما حضور او در دربار سلاجقه بهعنوان وزیری مقتدر و آگاه منشأ خیر و خدمات فراوان برای فرهنگ و ادبیات ایران بزرگ گردید.
شاید بد نباشد از مسیری دیگر و با اشاره به گوشهای از آدابورسوم و بازیهای محلی کندر بیشتر با تفکر بلند نیاکانمان آشنا شویم که در حد وسع بدان اشاره میگردد.
آدابورسوم نوروزی:
با تأمل در تمامی آدابورسوم کندر و ایران باستان میتوان به این مهم پی برد که آشنایی با خداوند و قدرشناسی از نعمتهایش از مسیر جشن و شادی بدون شک اثری پایدارتر از مسیر غم و اندوه بر روح و روان آدمی خواهد داشت و به همین منظور سعی میکردند با برگزاری جشنهای متعدد پیوند خودشان را با خداوند مستحکمتر نموده و نعماتش را به زیبایی ارج نهند که ذیلاً به چگونگی آن اشاره خواهد شد.
آمادگی برای مراسم نوروز:
این مراسم در کندر از روز اول چله کوچک با برگزاری جشن سده آغاز میشد در این شب جوانان آتشی بر پشتبامها میافروختند یا گلولههایی از پارچه درست کرده آتش زده و به آسمان پرتاب میکردند و آواز میخواندند (صد به غله پنجاه به نوروز) و بدینوسیله ضمن شکر گذاری از اینکه زمستان را بهسلامت سپری میکنند از خداوند میخواستند گرما و روشنی خورشید را افزون کرده و بر این باور بودند که بهزودی لطف خداوند ارزانیشان گشته و کشتزارهایشان سرشار از نعمت ازجمله گندم خواهد بود.
در اسفندماه مردم سرزمین من در استقبال از نوروز خانهتکانی کرده فرشهایشان را شستشو میکردند و همراه با آن دلهایشان را از کینه و غبار غم نیز شستشو میدادند تا آمادهشده و سال جدید را بافکری نو عشق به عزیزان و مهر به دیگران آغاز نمایند.
چهارشنبهسوری:
در چهارشنبه آخر سال چهارشنبهسوری برگزار میشد که خود سراسر درس خداپرستی و نوعدوستی بود در این شب سه دسته آتش کوچک میافروختند و با پریدن از آتش (جمله زردی من از تو و سرخی تو از من) که منظور از زردی من خجل بودن از گناه بود و با توجه به پاککنندگی آتش از خدا میخواستند گناهانشان را بسوزاند و موجبات سرفرازیشان را در حضور خلق فراهم آورد.
شب چهارشنبهسوری شامل آیین دیگری همچون کوزه شکستن، فالگوش ایستادن و قاشق زنی نیز بود که بهاختصار به هرکدام اشاره میگردد.
کوزه شکستن:
در هر خانواده ایرانی برای هر شخص بالغ یک کوزه تهیه میشد و آن بدین منظور بود که اگر فرد در طول سال خدایناکرده گناهی مرتکب میشد یا خطایی از او سر میزد ریگی در کوزه خود میانداخت و شب چهارشنبهسوری کوزهاش را از پشتبام به زیر میانداخت تا بشکند و بر این باور بودند که اگر کوزه شکست خداوند او را بخشیده است و نیز کوزهای که کمترین ریگ را داشت دلیل آن است که این شخص کمترین گناه را در طول سال مرتکب شده است پس همگان صادقانه سعی میکردند سال آینده مرتکب گناهی نشده و خالیترین کوزه متعلق به خودشان باشد.
علاوه بر کوزه شخصی هر خانواده یک کوزه کوچک دیگر داشت که در شب چهارشنبهسوری هرکدام از اعضای خانواده یکتکه نمک یکتکه زغال و یک سکه سیاهدرون آن میانداختند تا به ترتیب شوربختی سیاهبختی و فقر از زندگی آنان خارج شود…
فالگوش ایستادن:
سقف خانههای کندر قدیم اکثراً گنبدی شکل بود و در این سقف سوراخی تعبیه میشد در شب چهارشنبهسوری اشخاصی از مردم روستا به پشتبامها میرفتند و از سوراخ پشتبام به گفتگوی اهل خانه گوش فرا میدادند تا به مضمون سخنان آنان پی ببرند و اهل خانه نیز از حضور فردی غریبه بر پشتبام منزلشان آگاه بودند پس سعی میکردند آن شب در تأیید و تعریف از اهل محل و خویشان سخنان زیبا بگویند و خدایناکرده از سخنان ناروا و غیبت و تهمت به دیگران دوری جویند چون شخصی بر بام است و سخنان آنان را میشنود.
این شب الگویی بود بر تمامی شبهای سال که اگر من به خاطر حضور فردی بر بام مراقب رفتار و گفتارم هستم پس در همه حال خدا را شنونده سخنان و ناظر اعمال خود بدانم و خداینکرده سخنی در هتک حرمت دیگران بر زبان نرانم.
قاشق زنی:
در مراسم قاشق زنی از هر خانواده اعم از غنی یا ضعیف یک نفر انتخاب میشد قاشقی تهیه میکرد و پوششی بر سرنهاده و با کوبیدن درب منازل اهل محل از آنان تقاضای کمک میکرد و اهالی نیز ازآنچه در منزل داشتند اعم از گندم جو آرد کشمش و… قدری در قاشق وی میریختند و هدف از برگزاری این آیین متعدد بود اول آنکه افراد متمکن با انجام این کار درد ضعیفان را احساس کنند دوم اینکه از کمک به آنان از هر طریق ممکن کوتاهی نکنند و سوم خودشان دچار غرور نگردند و بالاخره هر کس به هر طریق در جهت رفع نیازمندی دیگران بکوشد.
شب علفه:
پس از مراسم شب چهارشنبهسوری مراسم علفه یا عرفه برگزار میشد و آن بدینصورت بود که اهالی روستا به یادبود درگذشتگان در آخرین روز سال در مسجد گرد هم میآمدند و ضمن قرائت قرآن فاتحهای برای درگذشتگان سال قبل و دلجویی از بازماندگان میخواندند سپس علفی بر زنجیر درب خانهها گره میزدند که ازاینپس زندگان را ارج نهیم و آرزوی سرسبزی و شادابی برای یکدیگر داشته باشیم.
در شب علفه زنان با همکاری هم آش مخصوصی به نام جوش بره یا جوش پره (مشدد) که وجهتسمیه این آش رفتن یا پریدن جوش و غصه از زندگیشان بود میپختند و در بین همسایگان تقسیم میکردند.
نوروز و هفتسین پرمعنای آن:
شب عید نوروز سفره هفتسین چیده میشد که مانند اکثر نقاط ایران عزیز اجزای آن مشخص بود: قرآن، آینه، سکه، سمنو، سیر، سنجد، سیب، سبزه و سرکه، علاوه بر هفتسین یادشده تنگ آبی که درون آن ماهی قرمزی قرار داشت و چند تخم مرغ رنگی نیز میگذاشتند که مفهوم هرکدام بهاختصار بیان میگردد.
قرآن به نیت تقدس و تیمن و آغاز سال نو با کلام خدا همراه گردد، آینه به مفهوم صداقت و یکرنگی با یکدیگر، سکه به معنای اینکه خداوندا سال جدید را برایمان سالی سرشار از نعمت و فراوانی قرار بده و کاروبار ما را سکه گردان، سمنو در هفتسین به مفهوم قدرت و مردانگی و تلاش و سختکوشی است در هنگام پختن سمنو دختران ضمن هم زدن مواد دعا میخواندند و از خداوند طلب حاجات خود را مینمودند، سیر دو مفهوم داشت اول اینکه خداوندا چشم و دل ما را سیر گردان و دوم اینکه سیر را یکی از قوییترین ضدعفونیکنندهها دانسته و با قرار دادن آن بر هفتسین از خداوند میخواستند آنان را از گزند بیماریها در امان بدارد، سنجد نیز دو مفهوم عمده داشت اول اینکه خداوندا مرا یاری ده که در سال جدید رفتار و گفتاری سنجیده داشته باشم و دوم اینکه عطر سنجد را محرک عشق و نشانه علاقه به همسر دانسته و باهدف محبت بیشتر به یکدیگر آن را بر هفتسین مینهادند.
نیاکان ما سیب را مظهر زن و زیبایی و نیز سلامتی میدانستند و بدین باور بودند که سلامتی خانواده در گرو سلامت زن خانواده است و از خداوند میخواستند که سلامتی این نعمت گرانبها را از آنان نگیرد، سبزه نشانه طراوت و شادابی و فراوانی نعمتهای خدا بود که آن را بر سفره قرار میدادند و در روز سیزدهبدر آن را به صحرا برده پخش میکردند و بر این باور بودند که خداوند باران خواهد فرستاد و سرزمینشان غرق در نعمت خواهد شد، بر همگان واضح است که سرکه هر چه کهنهتر باشد با ارزشتر است و منظور از نهادن آن بر هفتسین ارزش نهادن به بزرگترها و رعایت احترام آنان و نیز مزه دادن به غذاها بود.
تمامی هفتسین بهاستثنای سکه منشأ گیاهی با ماندگی طولانی داشتند که مفهوم آن تداوم نعمتهای خدا بر سفرههایشان بود. علاوه بر هفتسین بر سفره تنگ آبی با ماهی قرمز قرار میدادند که مفهوم آب آبادانی و جریان زندگی بود و همانگونه که میدانیم ماهی تنها موجودی است که اندام آن مدام در حال حرکتاند و مقصود از آن بر قرار دادن بر سفره تحرک و پویایی و رنگ قرمز آن همچون خون نشانه شادابی و نشاط و جریان زندگی بود؛ و پس از مراسم نوروز ماهی را آزاد میکردند
اجداد ما از دیرباز و قبل از غربیان به کروی بودن و شناور بودن زمین معتقد بودند به همین منظور تخممرغی درون کاسه آبی قرار داده و اعتقاد داشتند با گردش سال تخم مرغ درون آب خواهد چرخید و علاوه بر این تخم مرغ چندین تخم مرغ رنگی نیز تهیهکرده و بدینصورت از خداوند میخواستند با فراوانی محصولات کشاورزی زمین را رنگارنگ کند.
در هنگام تحویل سال درحالیکه همگی لباسهای نو پوشیده و استحمام کرده بودند بر گرد سفره مینشستند و با قرائت قرآن توسط بزرگتر خانواده منتظر تحویل سال میشدند. پس از تحویل سال بزرگترها به کوچکترها عیدی میدادند و معتقد بودند که خداوند به آنان عیدی خواهد داد.
مراسم بادگاه:
در ایام نوروز زنان نیز تفریحات و مراسم مخصوص خود را داشتند که یکی از آنان رفتن به بادگاه بود.
بادگاه محلی بود در شمال کندر با درختان مرتفع توت و چنار، زنان با طنابهای بلند بر این درختان تاب میبستند سپس بر آن سوار میشدند و ضمن تاب خوردن دعاها و اشعاری برای سلامتی همسرانشان میخواندند بهعنوانمثال: ای باد به نام … @ شکر به کام … @ از ای باد بلند بفتم (بیفتم) بمیرم @ فدای یک لاخ موی … که بهجای نقطهچین نام همسرشان را بیان میکردند. ونیز درد و بلا و بیماری همسرشان را به باد میسپردند.
نویسنده: محسن کندری
انتهای پیام/
ارسال نظر